جدول جو
جدول جو

معنی ریش تراش - جستجوی لغت در جدول جو

ریش تراش
کسی که موی سر و صورت افراد را اصلاح می کند، تراشندۀ ریش، وسیلۀ کوچک برقی برای تراشیدن موی صورت
تصویری از ریش تراش
تصویر ریش تراش
فرهنگ فارسی عمید
ریش تراش
((تَ))
اسباب معمولاً برقی برای تراشیدن موی صورت
تصویری از ریش تراش
تصویر ریش تراش
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

نیکو تراشیده: بلور خوشتراش مجسمه خوش تراش، خوش شکل زیبا اندام خوش تراش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خوش تراش
تصویر خوش تراش
ویژگی آنچه خوب تراش خورده است، کنایه از ویژگی آنکه اندام زیبا و متناسب دارد، خوش اندام
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ریش ریش
تصویر ریش ریش
پاره پاره، چاک چاک، تکه تکه، قاچ قاچ، ریز ریز، تار تار، لخت لخت، شرحه شرحه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از یخ تراش
تصویر یخ تراش
ابزاری مانند داس که با آن یخ را می تراشند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از یخ تراش
تصویر یخ تراش
افزاری داس مانندکه بدان یخ را می تراشنا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ریش ریش
تصویر ریش ریش
پاره پاره، چاک چاک
فرهنگ فارسی معین